اتفاق جالب
بابا ی سویل روز شنبه برای کاری رفته بود شهرستان منم که پروژه داشم لپ تابم رو برداشتم با سویل رفتیم خونه مامانم لپ تاب رو گذاشتم تو زیر زمین خونمون تا ساعت 2 نصف شب اونجا کار می کردم خواهرم هم پیشم بود یک دفعه دیدیم صدای خش خش می یاد چون بابام و مامانم و سویل خوابیده بودن ترسیدیم هی صداشون می کردیم جواب نمی دادن اخرش که می خواستیم از پله ها بیاییم ببینیم کیه دیدی سویل خانم از خواب بیدار شده دیده چراغ زیر زمین روشنه خواب آلوددنبال دمپاییهاش می گرده تا بیاد پیش ما خلاصه هم خیلی تر سیدیم هم کلی خندیدیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی